معنی خواهران نویسنده
حل جدول
برونته
خواهران نویسنده انگلیسی
برونته
خواهران
اخوات
از خواهران برونته
آن، امیلی، شارلوت
شارلوت
امیلی
از خواهران برنته
آن
از خواهران بروتنه
آن
لغت نامه دهخدا
خواهران. [خوا / خا هََ] (اِ) ج ِ خواهر. اخوات. (یادداشت بخط مؤلف) (ناظم الاطباء).
- خواهران پدر، عمه ها.عمات.
- خواهران سهیل، دو ستاره ای که بتازی اختاسهیل گویند یعنی شعرای یمانی و شعرای شامی.
هفت خواهران
هفت خواهران. [هََ خوا / خا هََ] (اِخ) کنایت از هفت کوکب بنات النعش. (از غیاث). هفت اختان. رجوع به هفت اختان شود.
نویسنده
نویسنده. [ن ِ س َ دَ / دِ] (نف) آنکه نوشتن تواند. (یادداشت مؤلف). که سواد نوشتن دارد:
سدیگر هر آن کس که داننده بود
نویسنده و چیزخواننده بود.
فردوسی.
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود.
اسدی.
|| منشی. مترسل. دبیر. (یادداشت مؤلف). که پیشه ٔ او ترسل و انشاء مکاتیب است:
نویسنده ای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه.
فردوسی.
سوم روز بزم روان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند.
فردوسی.
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در فراوان سخن راندند.
فردوسی.
احتیاط باید کرد نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و... (تاریخ بیهقی ص 686). || نگارنده. که نوشته و کتابت کرده است. که چیزی را نوشته است. مؤلف. کاتب. راقم: مبارک باد بر نویسنده و خواننده. (نوروزنامه).
چه دانند مردم که در جامه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست.
سعدی.
|| روزنامه نگار. جریده نگار. که به شغل نویسندگی پردازد. که کارش نگارش مقاله و داستان در جراید و مجلات است. || محاسب. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
واژه پیشنهادی
همای
تعبیر خواب
اگر چیزی نوشت و نویسنده بود، دلیل که به حیله مال از مردم بستاند. - حضرت دانیال
معادل ابجد
1048